هدایت به بالای صفحه

متن ادبی « عید غدیر خم » (9) پرداخت

متن ادبی « عید غدیر خم » (9)

 غدير گلبانگ عاشقانه و جاودانه هستي است. غدير يک اتفاق ساده نيست، يک گزينش رحماني است. آبشاري که از غدير جريان يافت، نور را در همه گيتي پراکند. عشق را جاني تازه بخشيد. حيات را طراوتي نو داد و محبت و دوستي را پديد آورد.
خورشيدي که در غدير درخشيد، آفتاب را شرمنده ساخت. شب را تاراند و سياهي را به هزيمت واداشت. ماهتابي که شب غدير را به روز اکمال دين پيوند زد، روشن ترين انگشت اشاره پروردگار بود که از زبان بر گزيده اش تلاوت شد.
تنها با ترازوي غدير است که مي توان ايمان را ميزان کرد. مار حرارت، ويژه آن کس است که دل از غدير و امير برگيرد و ديده به تبرک بر آن برکه نسايد و از آن دريا بهره اي بر نيايد.
و غدير، يک کلمه نيست، يک برکه نيست، يک درياست. غدير يک اشاره است. کلمه رمزي است بين انسان و خدا.
در غدير بود که تيرگي ها فراري شدند و نورانيت خود نمايي کرد. در غدير بود که قيافه ايمان تماشايي شد. در غدير بود که گل آفتابگردان حق به بار نشست و خورشيد از زمين برخاست. در غدير بود که دست هاي عشق بر تن ايمان روييد. در غدير بود که آسمان، آفتاب زمين را ديد. در غدير بود که درخت هستي به کمال رسيد. در غدير بود که جمال، جاودانه شد. در غدير بود که قدرت فزاينده فرزانگي تبسم کرد. در غدير بود که قرابت انسان با خدا آشکار شد. در غدير بود که نيلوفر عشق بر گرد محور زمين پيچيد و در غدير بود که جوانه جاودانه سر سبزي سرسبزي پر کشيد.
وقتي که تاريخ غريب بود، غدير همه همدلان را به قرب قرار گاه ازلي فراخواند. غدير يک دعوت عام بود. سفره اي بود که خداوند با دستهاي رسولش براي هدايت آدمي گسترد. غدير، زيباترين و پرمعناترين ميهماني خدا –بشري بود بي گمان، اگر غدير نمي بود آيينه غبار آلود بود. اما نسيم زندگي سازي که از آن برکه مبارک برخاست، همه آينه ها و آينده ها را زلال کرد. آب ها را تبرک بخشيد، آسمان را رفعت داد و زمين را به “طور سينين” آراست.
سوگند به زيتون و تين، که اگر غدير نبود، انسان يتيم مي ماندو اگر برادر پيامبر در آن روز بلند تاريخ، به وصايت او برگزيده نمي شد، هيچ فردي را نمي يافتي که عدالت را تجسم بخشد و شميم شگرف شور انگيزي را در جهان پديد آورد. اگر خورشيد غدير نمي بود، هيچ مصداقي براي صداي عدالت انساني پيدا نمي شد.
مردي که در غدير سرافراز، بر فراز دست نبي جاي گرفت جهان را قرار بخشيد، دلها را سامان داد، ايمان را متجلي ساخت، دين را متبلور کرد.
آري، علي، عشق ماست. تجلي پروردگار است.رحمت پديدار است. نعمت آشکار است. معناي زندگي است. جاذبه آفرينش است. اگر او نمي بود؛ سر سبزي معنايي نمي يافت. سبد سيادت از صفا سرشار نمي شد. شانه شفا بر دل هاي بيمارما کشيده نمي شد. اگر او نمي بود، کلمه ها ناقص مي شدندو جمله ها به کمال نمي رسيدند.
اين واژه مبارک “علي” است که نوشته ها را استواري و زيبايي مي بخشد اگر علي نمي بود و اگر پرتو غدير بر پرده دلي نمي تابيد. دارنده آن دل ديدگاني تيره مي يافت. اکنون هم هرکه زمزم غدير را زمزمه نکند، ماه نيست.و هر ماهي نيز که از تابش سرچشمه غدير بي بهره باشد، چاه است: سرد و تيره و هول انگيز!
غدير را يک حادثه نناميد. غدير را ساده نخوانيد. غدير تجلي اراده پروردگار است.در غدير، خداوند دستش را به سوي بشر دراز کرده است. در غدير، قناري قنوت، براي دل انسان آواز خوانده است و قنات حيات، در غدير، لايروبي شده است.
غدير جشن ستاره ها و آسمان دل هاست. شادي فرشته ها و گريز شيطان هاست. اسپند و کندر و عود بياوريد. که ما سر شاريم از سر اخلاص و شور و شعور و بوسه مي زنيم به جا پاي نور…

منبع : سایت اینترنتی

وبلاگ معاون پرورشی

( www.mplib.ir )





موضوعات مرتبط: --- مناسبتهای قمری --- ، عید غدیر

برچسب‌ها: عید غدیر ، غدیر ، متن ادبی







تاريخ : دوشنبه ششم مهر ۱۳۹۴| نویسنده : غلامرضا زهره منش |