شعر « عید غدیر خم » (1)
باد صبا در بزم ما با خود صفا آورده است
با خود نه تنها او صفا، مهر و وفا آورده است
مهر و وفا را همره جود و سخا آورده است
جود و سخا را با دو صد، شور و نوا آورده است
اين تحفه ها را سربه سر، از بهر ما آورده است
وز بهر ما او مژده اي، بس دلربا آورده است
کز مژده اش بر درد ما اکنون دوا آورده است
گفتا بده از جان و دل اين مژده را بر مومنين
کز نو شود روي زمين زيباتر از خلدبرين
خيل ملک سوي سمک، از امر رب العالمين
آيند بهر تهنيت در نزد ختم المرسلين
بهر ثبات نهضت، آزادي و تکميل دين
با شادي و شور و شعف، همراه خود روح الامين
حکم ولي اللهي شير خدا آورده است
برخيز چون دين خدا، امروز کامل مي شود
لطفش بر احوال همه، از مهر شامل مي شود
کام دل دلدادگان يک باره حاصل مي شود
آزاد از قيد غم ايام هردل مي شود
اليوم اکملت لکم، از عرش نازل مي شود
حق و حقيقت چيره بر، احکام باطل مي شود
چون از براي مومنين، حق حق نما آورد ه است
جبريل گفتا بر نبي، از امر حق تجليل کن
خم را به صحراي صفا، بار دگر تبديل کن
خيز و وصي خويش را، تعيين بلاتفصيل کن
هر گونه فعاليت انديشه را تعطيل کن
منما تامل لحظه اي، در کار خود تعجيل کن
با جانشيني علي از اسلام، را تکميل کن
کو را براي ياري دين شما آورده است
شد از جهاز اشتران برپا در آن دم منبري
بگرفت بر منبر مکان، با آن يد پيغمبري
بر گرد او پروانه سان، از هر بلاد و کشوري
از ترک و کرد و ديلم و شامي و هند و بربري
بنشسته بودند و سپس، با شيوه ي دستانگري
فرمود ختم الانبيا با وحي حي داوري
جبريل از حق تحفه اي بس پر بها آورده است
وانگه کمربند علي، سلطان دين پرور گرفت
بر روي دست خويشتن، دست خدا را برگرفت
لب را گشود و رشته ي گفتار خود از سر گرفت
آواي روح افزاي او، يک باره بحر و بر گرفت
آتش به جان دشمن اسلام و پيغمبر گرفت
گفتا ز لطف ايزدي نخل دل ما برگرفت
چون آنچه ما مي خواستيم، حق بهر ما آورده است
اين گفته ي پيغمبر و دستور روح افزاي اوست
دستور عالم پرور و فرمان پابرجاي اوست
آن را که من مولاستم بي شک علي مولاي اوست
بر مسند دين پروري، از بعد من ماواي اوست
چون عين و لام و ياي حق در عين و لام ياي اوست
دستور من دستور او، امضاي من امضاي اوست
کز مقدم خود در جهان، لطف و صفا آورده است
اول امام و پيشوا، از بهر ما باشد علي
باب علوم و والي ملک ولا باشد علي
از بعد احمد آمر امر خدا باشد علي
آگه ز اسرار دل مرد خدا باشد علي
ازدر در و مرحب کش و خيبرگشا باشد علي
بعد از نبي، آيينه ي ايزدنما باشد علي
در کشتي هستي خدا، يک ناخدا آورده است
اي دوستان اي دوستان ، من راحت جان يافتم
از جان گذشتم در جهان تا جان جانان يافتم
در بحر هستي گشتم و يک در غلطان يافتم
آرام جاني بهر خود، چون شاه مردان يافتم
وز شاه مردان وحدت و ايمان و قرآن يافتم
ژوليده ام کز عشق او، طبعي درافشان يافتم
چون حق ورا از بهر ما، مشکل گشا آورده است
منبع : سایت اینترنتی
وبلاگ معاون پرورشی
( www.mplib.ir )
برچسبها: شعر ، عیدغدیر؛غدیر ، غدیرخم


