متن ادبی به مناسبت عید مبعث
منبع : کانال و وبلاگ بوستان دانش
بهای استفاده از این محتوا اهداء سه صلوات برای سلامتی آقا امام زمان (عج) و قرائت فاتحه به روح عموی شهیدم ، شهید غلامرضا زهره منش و نوه نوزادش محمد امین زهره منش می باشد .
برای دریافت فایل مربوطه بر روی لینک دریافت زیر کلیک نمایید ....
وبـلاگ معــاون پـرورشـی
( www.mplib.ir )
( www.yaranasmani.blogfa.com )
برچسبها: متن ادبی ، عید مبعث



متن ادبی میلاد امام جواد (ع)
منبع : سایت تبیان
بهای استفاده از این محتوا اهداء سه صلوات برای سلامتی آقا امام زمان (عج) و قرائت فاتحه به روح عموی شهیدم ، شهید غلامرضا زهره منش و نوه نوزادش محمد امین زهره منش می باشد .
وبـلاگ معــاون پـرورشـی
( www.mplib.ir )
( www.yaranasmani.blogfa.com )
برچسبها: متن ادبی ، میلاد امام جواد



متن ادبی « جشن نیکوکاری »
ارسال کننده در گروه تلگرامی معاون پرورشی : خانم مدحج
بهای استفاده از این محتوا اهداء سه صلوات برای سلامتی آقا امام زمان (عج) و قرائت فاتحه به روح عموی شهیدم ، شهید غلامرضا زهره منش و نوه نوزادش محمد امین زهره منش می باشد .
وبـلاگ معــاون پـرورشـی
( www.mplib.ir )
( www.yaranasnmani.blogfa.com )
برچسبها: متن ادبی ، جشن نیکوکاری



متن های ادبی درباره حضرت فاطمه (س)
منبع : نرم افزار مصباح الهدی 2
بهای استفاده از این محتوا اهداء سه صلوات برای سلامتی آقا امام زمان (عج) و قرائت فاتحه به روح عموی شهیدم ، شهید غلامرضا زهره منش و نوه نوزادش محمد امین زهره منش می باشد .
وبـلاگ معــاون پـرورشـی
( www.mplib.ir )
( www.yaranasnmani.blogfa.com )
برچسبها: حضرت زهرا ، متن ادبی



8 متن ادبی به مناسبت 12 بهمن
( سالروز ورود تاریخی امام خمینی (ره) به ایران )
بهای استفاده از این محتوا اهداء سه صلوات برای سلامتی آقا امام زمان (عج) و قرائت فاتحه به روح عموی شهیدم ، شهید غلامرضا زهره منش و نوه نوزادش محمد امین زهره منش می باشد .
وبـلاگ معــاون پـرورشـی
( www.mplib.ir )
( www.yaranasmani.blogfa.com )
برچسبها: متن ادبی ، 12 بهمن ، دهه فجر



7 متن ادبی درباره امام زمان (عج)
بهای استفاده از این محتوا اهداء سه صلوات برای سلامتی آقا امام زمان (عج) و قرائت فاتحه به روح عموی شهیدمان ، شهید غلامرضا زهره منش و نوه نوزادش محمد امین زهره منش می باشد .
وبـلاگ معــاون پـرورشـی
( www.mplib.ir )
( www.yaranasmani.blogfa.com )
برچسبها: امام زمان ، متن ادبی ، آغاز امامت



متن ادبی « عید غدیر خم » (10)
هيچ انديشيدهايد:
اگر پروردگار رحمان…
نعمت هدايت بشري را با صبر، ايثار و لطف نبوي درهم نميآميخت و در کف با کفايت شريفترين و برترين برگزيده خويش «محمد صلي الله عليه و آله»نمينهاد….
فرجامي مبارک چون «غدير» نداشت!
اگر خداي لطيف از سر لطف؛
هدايت نبوي را در برکه غدير به زيور ولايت علوي نميآراست…
اگر…
سفير برگزيدهي او بتها را نميشکست و ديو جهل و ظلمت را از صحنهي زندگي آدميان دور نميساخت و جانشين صبور و مظلومش را مشعلدار راه حيات آدميان قرار نميداد…
اگر…
آئين پر ارج «محمديصلي الله عليه و آله» را به نور روشنگر علم، عصمت و شجاعت حيدري منوّر نميساخت؛
اگر…
نهال نو پاي دين احمدي و فرائض انسانساز سَرمدي را از زلال غدير آبياري نميکرد.
اگر…
به اکمال دين و اتمام نعمتهاي خداداديش در وادي «غدير» اراده نميفرمود.
اگر…
پنج نور درخشنده (محمدصلي الله عليه و آله، علي عليه السلام، فاطمه عليها السلام، حسن و حسين عليهما السلام) را سبب آفرينش قرار نميداد و وظيفهي پيروي از ايشان و فرزندان پاک نهاد اين قديسان را در غدير بر دوش انسانها نمينهاد.
نه فقط آفرينش
سببي بر وجود نداشت
نه فقط توبه آدم
محملي بر پذيرش نداشت
نه فقط خورشيد
بهانهاي بر گردش نداشت
نه فقط افلاک را
دليلي بر پايداري نبود
که انسان؛
سرگشته و حيران
چونان ستوران
راه از چاه باز نميشناخت
زنده بودن معني نداشت
تلاش را مفهومي نبود
و هم اينک؛
در گرفتاريها و مشکلات خويش
چه پناهي داشت؟
به کجا روي ميآورد؟
به که متوسل ميشد؟
از که حاجت ميخواست؟
و برتر از همه
چگونه راه سعادت و کمال خويش را طي مينمود.
چگونه از صف دوزخيان خارج ميشد،
و به کدام رهنمود به خيل بهشتيان ميپيوست.
پس نه تنها در، گاه عبادت
نه فقط در سجده و سجدهگاه
نه فقط چند لحظه و هر از گاهي
که مدام در همه حال…
بايد خداي را بر نعمت تشيّع سپاس گفت.
و بر حاملان پيام غدير درود و رحمت نثار کرد.
و مغفرت و علو درجه برايشان در خواست نمود.
و بر نشر و گسترش اهدافشان از خدا توفيق خواست.
و بر اين خطابِ؛
خطابهگوي غدير، رحمت عالميان، سبب تعظيم و کُرنش فرشتگان و مورد تکريم کَوْن و مکان که فرمود:
«پيام غدير را پدران به فرزندان
و نسلها به نسلها برسانند. . .»
لبيک گفت.
منبع : سایت اینترنتی
وبلاگ معاون پرورشی
( www.mplib.ir )
برچسبها: عید غدیر ، غدیر ، متن ادبی



متن ادبی « عید غدیر خم » (9)
غدير گلبانگ عاشقانه و جاودانه هستي است. غدير يک اتفاق ساده نيست، يک گزينش رحماني است. آبشاري که از غدير جريان يافت، نور را در همه گيتي پراکند. عشق را جاني تازه بخشيد. حيات را طراوتي نو داد و محبت و دوستي را پديد آورد.
خورشيدي که در غدير درخشيد، آفتاب را شرمنده ساخت. شب را تاراند و سياهي را به هزيمت واداشت. ماهتابي که شب غدير را به روز اکمال دين پيوند زد، روشن ترين انگشت اشاره پروردگار بود که از زبان بر گزيده اش تلاوت شد.
تنها با ترازوي غدير است که مي توان ايمان را ميزان کرد. مار حرارت، ويژه آن کس است که دل از غدير و امير برگيرد و ديده به تبرک بر آن برکه نسايد و از آن دريا بهره اي بر نيايد.
و غدير، يک کلمه نيست، يک برکه نيست، يک درياست. غدير يک اشاره است. کلمه رمزي است بين انسان و خدا.
در غدير بود که تيرگي ها فراري شدند و نورانيت خود نمايي کرد. در غدير بود که قيافه ايمان تماشايي شد. در غدير بود که گل آفتابگردان حق به بار نشست و خورشيد از زمين برخاست. در غدير بود که دست هاي عشق بر تن ايمان روييد. در غدير بود که آسمان، آفتاب زمين را ديد. در غدير بود که درخت هستي به کمال رسيد. در غدير بود که جمال، جاودانه شد. در غدير بود که قدرت فزاينده فرزانگي تبسم کرد. در غدير بود که قرابت انسان با خدا آشکار شد. در غدير بود که نيلوفر عشق بر گرد محور زمين پيچيد و در غدير بود که جوانه جاودانه سر سبزي سرسبزي پر کشيد.
وقتي که تاريخ غريب بود، غدير همه همدلان را به قرب قرار گاه ازلي فراخواند. غدير يک دعوت عام بود. سفره اي بود که خداوند با دستهاي رسولش براي هدايت آدمي گسترد. غدير، زيباترين و پرمعناترين ميهماني خدا –بشري بود بي گمان، اگر غدير نمي بود آيينه غبار آلود بود. اما نسيم زندگي سازي که از آن برکه مبارک برخاست، همه آينه ها و آينده ها را زلال کرد. آب ها را تبرک بخشيد، آسمان را رفعت داد و زمين را به “طور سينين” آراست.
سوگند به زيتون و تين، که اگر غدير نبود، انسان يتيم مي ماندو اگر برادر پيامبر در آن روز بلند تاريخ، به وصايت او برگزيده نمي شد، هيچ فردي را نمي يافتي که عدالت را تجسم بخشد و شميم شگرف شور انگيزي را در جهان پديد آورد. اگر خورشيد غدير نمي بود، هيچ مصداقي براي صداي عدالت انساني پيدا نمي شد.
مردي که در غدير سرافراز، بر فراز دست نبي جاي گرفت جهان را قرار بخشيد، دلها را سامان داد، ايمان را متجلي ساخت، دين را متبلور کرد.
آري، علي، عشق ماست. تجلي پروردگار است.رحمت پديدار است. نعمت آشکار است. معناي زندگي است. جاذبه آفرينش است. اگر او نمي بود؛ سر سبزي معنايي نمي يافت. سبد سيادت از صفا سرشار نمي شد. شانه شفا بر دل هاي بيمارما کشيده نمي شد. اگر او نمي بود، کلمه ها ناقص مي شدندو جمله ها به کمال نمي رسيدند.
اين واژه مبارک “علي” است که نوشته ها را استواري و زيبايي مي بخشد اگر علي نمي بود و اگر پرتو غدير بر پرده دلي نمي تابيد. دارنده آن دل ديدگاني تيره مي يافت. اکنون هم هرکه زمزم غدير را زمزمه نکند، ماه نيست.و هر ماهي نيز که از تابش سرچشمه غدير بي بهره باشد، چاه است: سرد و تيره و هول انگيز!
غدير را يک حادثه نناميد. غدير را ساده نخوانيد. غدير تجلي اراده پروردگار است.در غدير، خداوند دستش را به سوي بشر دراز کرده است. در غدير، قناري قنوت، براي دل انسان آواز خوانده است و قنات حيات، در غدير، لايروبي شده است.
غدير جشن ستاره ها و آسمان دل هاست. شادي فرشته ها و گريز شيطان هاست. اسپند و کندر و عود بياوريد. که ما سر شاريم از سر اخلاص و شور و شعور و بوسه مي زنيم به جا پاي نور…
منبع : سایت اینترنتی
وبلاگ معاون پرورشی
( www.mplib.ir )
برچسبها: عید غدیر ، غدیر ، متن ادبی



متن ادبی « عید غدیر خم » (8)
وقتي در دل شب به ياد علي ميافتي، نيرو ميگيري، به پرواز در ميآيي و پا به پاي فرشتگان مقرب، ملکوت اعلا را در مينوردي.
وقتي در گذر زندگي به زمين ميخوري و تاب حرکت نداري، با يا علي گفتني از جا بر ميخيزي، نفس تازه ميکني و اميدوارتر از هر زمان به راه خود ادامه ميدهي .
وقتي در زير کوهواره اي از ناملايمات، افتان و خيزان علي را به کمک ميخواني، بي درنگ، سنگ زيرين آسيا ميشوي، ديگر خم به ابرو نميآوري و قدرت از دست رفته را باز مييابي.
وقتي در کارها درمانده ميشوي و راه به جايي نميبري، دست دعا به درگاه خدا بر ميداري، با توسل به علي مشکلات را پشت سر ميگذاري و شاداب چون گل شکوفا ميشوي.
وقتي دست ارادت بر سينه مينهي و براي عرض سلام و ادب به ساحت مقدس علي رو به قبله ميايستي، درهاي آسمان به رويت گشوده ميشود و باران رحمت الهي درخت وجود پاييزي خشکيده از گناهت را طراوت ميبخشد. سپس بهاري ميشوي، يعني جوانه ميزني و از نو گل ميکني.
وقتي ملول و دلتنگ از دست ابناي روز گار به آستان ملکوتي علي پناه ميبري، آسوده خاطر ميشوي، دوباره جان ميگيري و در بهشت سبز کرامت مأوا ميگزيني.
وقتي نام مبارک علي را بر زبان ميراني، بي اختيار اشک شوق از دو ديده فرو ميباري، از غم و اندوه ميرهي، آنگاه سر مست از جام ولايت در باغسار عشق و عرفان سير ميکني و طربناک و با نشاط ميآيي.
وقتي بر سجاده عبادت، خدا را به علي سوگند ميدهي، حاجت روا ميشوي، به آرامش ميرسي و لبخند رضايت و شادي بر لب ميآوري.
وقتي حجابهاي ظلماتي را سد راه عشق و معرفت ميبيني و با يأس و نوميدي به کنجي ميخزي، ميتواني با نور محبت علي پرده هاي ظلمت را از هم بدري و در سپهر فضل و کمال بال و پر بگشايي.
اين همه عشق و اميد و نشاط و شکوه و گشايش و رحمت از آن روزي براي بشريت به ارمغان آمد که سبزترين پيام عرشي محمد (ص) به جهانيان ابلاغ شد و رسالت غدير به انجام رسيد و مهر فروزان ولايت از افق دين دميد و فروغش تا زواياي انديشه ها و اعماق جانها راه يافت. براي همين است که وقتي به غدير ميانديشي، احساس ميکني بر ساحل اقيانوسي از کرامت و ايثار ايستاده اي.
غدير گل کردو ولايت پاگرفت و علي آن آفتاب بي زوال بر تارک تاريخ خوش درخشيد و حجابهاي ظلماني را پاک دريد و هستي را رونق و زيور بخشيد.
غدير گل کرد و دين به کمال رسيد و علي آن مرد ميدان عقيده و جهاد دروازه هاي عشق و ايثار را فراروي نسلها گشود و مشعل رشد و رستگاري را نيک برافروخت.
غدير گل کرد و نسيم رحمت وزيد و علي آن چشم و چراغ آفرينش خردها را بيدار، دلها را روشن و انديشه ها را بارور کرد.
غدير گل کرد و جمال اسلام جلوه گر آمد و علي آن ساقي کوثر تشنگان حقيقت را از زلال چشمه سار حکمت و عرفان پاک سيراب کرد.
غدير گل کرد و ايمان از نو شکوفا شد و علي آن گرامييار و برادر رسول مؤمنان را امير آمد.
غدير گل کرد و باغسار با صفاي رسالت به بار نشست و وحي و حيات معقول دوام و قوام يافت.
غدير گل کرد و علي وار زيستن را، علي وار به زندگي نگريستن را و علي وار در نماز گريستن را به آدميان آموخت.
غدير با علي گل کرد و شکوفا شد و به بار نشست.
- با بيدل وارسته اي که قرآن ناطق بود و آيينه تمام نماي پيمبر.
- با انسان کاملي که سالک وادي تسليم و رضا بود و گنجينهي فضيلت و تقوا.
- با پيشوايي که معلم اخلاق بود و دژ تسخير ناپذير ايمان.
- با شکوه بي مانندي که دلش جهان معاني بود و کلامش آب زندگاني.
- با بزرگمردي که در راه اسلام جانفشاني ها کرد و وجود مبارک خود را سپر بلاي پيامبر نمود.
- با شير دلي که بر ستمگران دنيادار بي درد ميخروشيد و صفوفشان را درهم ميشکست.
- با کعبه آمالي که بسان پدري مهربان به حمايت از ستمديدگان ميپرداخت و جوانمردانه مستمندان را مينواخت.
- با فرمانروايي که چون پيامبرش با پرچم خويش در آوردگاه پيش ميفرستاد، جبرئيل از راست و ميکائيل از چپ همراهي اش ميکردند و هرگز از پهنه نبرد باز نميگشت تا خداي بزرگ به دست با کفايت وي پيروزي ميآفريد.
غدير گل کرد و تاريخ را آبرو داد و شهره آفاق شد.
در غدير ولايت به نام علي رقم خورد، بلوغ انسانيت به نمايش در آمد و عدالت در عمل بروز و ظهور يافت.
در غدير آفتاب بيداري طلوع کرد، گلزار دين شادابتر از هميشه رخ نمود و حقايق ايمان نيز جلوه گر شد.
غدير در اصل ميراث گرانبهاي هستي است و تماشا گه التزام و تعهد و رسالت انسان.
غدير رهگشاترين پيام قرآن است و والاترين آرمان انساني اسلام.
غدير دقيق ترين معيار سنجش ارزشهاست و ارزنده ترين نعمت ماندگار الهي براي آدميان.
غدير با شکوهترين يوم الله است و حياتي ترين روز تاريخ.
غدير جاودانه ترين نداي آسماني وحي است و تابناکترين سنت حضرت ختميمرتبت.
غدير خاستگاه خلافت راستين است و هنگامه تبلور معنويت.
غدير روز تعيين سرنوشت حياتي اسلام است و رمز حماسه سرخ تشيع.
غدير شعر بلند رهايي است و شعار هدفدار آزادي.
غدير گل کرد و زندگي را معنا بخشيد و بر سر زبانها افتاد.
با گل کردن غدير، اين والاترين پديده اجتماعي و ديني، خط مشي تکامل انسان و جامعه در اسلام شکل گرفت و حق وصايت بر همگان آشکار شد و اين افتخار بزرگ و جاودان به امر خدا و به دست نبي نصيب علي آمد.
غدير با علي گل کرد و مگر براستي کسي جز علي را ميتوان شايسته چنين مقاميشامخ دانست؟ شخصيتي بي نظير و ممتاز که فکر و انديشه بشر هنوز هم از درک ارزشهاي وجودي شگفت انگيز وي ناتوان است.
در فضيلت اين بزرگمرد تاريخ همين بس که نه تنها خداي تعالي آياتي را در شأنش فرو ميفرستد، بلکه پيامبر بزرگوار اسلام نيز آن حضرت را وصي و وارث و خليفه و برادر خود و مولا و رهبر و پدر امت ميخواند و نيکبختي و رستگاري انسان را در پيروي از او و فرزندان گرانقدرش که ستارگان پر فروغ هدايتند، ميداند.
مجموعه صفات گرانقدري که در وجود ملکوتي علي بن ابي طالب (ع) فراهم آمده است، بر نبوغ فکري شگرف و عظمت روحي حيرت انگيزش دلالت دارد و از آن روست که همگان به چشم ارادت در او مينگرند و از او به بزرگي ياد ميکنند.
چه عزتي غرور انگيزتر از اين که اميري سحرگهان اشکبار به درگاه خدا آيد و زبان به دعا و نيايش و ثنا گشايد.
چه فضيلتي پسنديده تر از اين که دادفرمايي دل جز به حق و عدالت نسپارد و جان عزيز نيز بر سر آن بگذارد.
چه شرفي خوشايندتر از اين که جوانمردي دنيا را به گرفتن پر کاهي از دهان موري نستاند، بل سه طلاقه اش گرداند.
چه کرامتي ارزنده تر از اين که مولايي سر بر خاک اخلاص و بندگي سايد و مسجود فرشتگان قدسي آيد.
چه افتخاري بالاتر از اين که فرزانه اي در کعبه آفتابي شود و سرانجام در محراب عبادت ارغواني گل کند.
شگفتا که اين نشانه هاي بي مانند را جز در امام علي (ع) آن غديري مرد نامتناهي نميتوان جست، همو که خلاصه کائنات است و گزيده موجودات؛ و در پرتو ولايت اوست که زندگي صبغه اي الهي به خود ميگيرد، طراوتي روح پرور مييابد، پاک سعادت آفرين ميشود و هماي رحمت سايه افکن ميآيد.
منبع : سایت اینترنتی
وبلاگ معاون پرورشی
( www.mplib.ir )
برچسبها: عید غدیر ، غدیر ، متن ادبی



متن ادبی « عید غدیر خم » (7)
اينک پيامبر
در بازگشت از سفر خانه خداست
پيغبر از رسالت خود شاد و سر بلند
مسرور از رسالت انجام گشته اش
درياي بيکرانه قلبش ز موج شوق
همواره در تلاطم و همواره در طپش
عشق خدا فکنده به جانش شراره ها
اعمال حج رسيده به پايان ولي افق
چشم انتظار حادثه ها در غدير خم
بيدار مانده است…….
در پهنه غدير.
در زير شعله هاي فروزان آفتاب
انبوه حاجيان که فزون تر ز صد هزار
در پهنه وسيع غدير ايستاده اند
يک کاروان رسته ز بند نفاق و کين
يک کاروان خسته در اينجا ستاده است.
خورشيد هم شراره سوزان خويش را
ريزد به روي سينه تفتيده زمين
دشتي پر از محبت و احساس دوستي
دشتي پر از حرارت و ايمان
راهي به سوي عدل و سعادت گشوده است.
درگير و دار اين مشهد عظيم
در اوج اين شکوه
از سوي آفريدگار جهان آفرين
از آسمان به گوش محمد (ص) ندا رسيد
يا ايها الرسول، يا ايها الرسول
اسلام را چه خوب بيان کرده اي به خلق
اما هنوز رهبر ملت پس از رسول
تعيين نگشته است.
……..
اينک پيامبر
در بازگشت از سفر خانه خدا
مامور شد تا برساند به گوش خلق
والاترين و عميق ترين نکته را ز دين
فرمان رسيد که به مردم نشان دهد
لايق ترين و شجاع ترين فرد مسلمين.
پيغمبر از جهاز شتر منبري بساخت
در آن فضاي باز
دست علي گرفت و به بالاي سر رساند
تا هر که بود، رهبر آينده را شناخت.
آن رهبر که اوست مدار دين
آن کس که چشمه هاي فضيلت در او روان
آن کس که در زمين
در دوره زمان
شايسته تر از او، نبود مرد در جهان
دستان باغبان طبيعت ز شاخ علم
هرگز گلي به جلوهي اين گل نچيده است
دامان قرنهاي فراوان و بي شمار
هرگز دُري به جلوهي اين دُر نسفته است.
………..
اينک غدير خاطره اين شکوه را
اينک غدير ياد چنان روز نيک را
درياده و خاطره ها زنده مي کند
اينک غدير زندگي آن امام را
مانند درسهاي گرانقدر و پرثمر
تکرار مي کند…..
منبع : سایت اینترنتی
وبلاگ معاون پرورشی
( www.mplib.ir )
برچسبها: عید غدیر ، غدیر ، متن ادبی



متن ادبی « عید غدیر خم » (6)
غدير…
يعني برادري و محبت…
يعني سرسپردن به همه خوبيها…
غدير …
يعني جلوه عدالت و دين گرايي…
يعني فرسايش ظلم و جاهليت…
يعني ستودن سپيده عالم
غدير يعني موج درياها و زلال چشمه انسانيت.
غدير يعني هزار برگ زيبا در نهال سبز ولايت.
غدير روزي است که
آفتاب تيغه نورانيش را بر ساحل دلها کشيد.
و گل محبت شکفت.
غدير يعني قرآن،
غدير يعني آخرين پيام آخرين پيامبر (ص)
غدير يعني شکوفايي علم به دست امام باقر (ع)…
غدير يعني مذهب جعفري…
و کرسي درس آسماني امام جعفر صادق (ع)
غدير يعني جلال خداوندي در امام هشتم (ع)
غدير يعني امامت در هفت سالگي جواد الائمه (ع)
غدير يعني جامعه کبيره امام هادي (ع)
غدير يعني روايت فاطمه اطهر (س)
ناديده گرفتن غدير يعني خروش خاموش محسن (ع) در پشت در…
و فداشدن به دست بي وفايان
ناديده گرفتن غدير يعني ريسمان بر گردن اميرالمؤمنين (ع)
ناديده گرفتن غدير يعني صبر امام مجتبي (ع)
ناديده گرفتن غدير يعني لب تشنه هاي کنارفرات،
ناديده گرفتن غدير يعني آفتاب بر نيزه
ناديده گرفتن غدير يعني ناله سوزان زين العابدين
ناديده گرفتن غدير يعني موسي بن جعفر (ع) و زندان بغداد؛
ناديده گرفتن غدير يعني خانه نشيني امام عسکري (ع)
غدير يعني عدالت
يعني صلح
يعني دين فراگيري اسلام
يعني سرنگوني ظلم
يعني انتظار
يعني فرج
وغدير يعني مهدي (عج).
وبازهم غدير؛
هرجابرويم باز هم غدير؛
اگر دوستي است…
اگر بحث و گفتگوست…
اگر دين است…
و اگر عقل است…
همه از حضور غدير است.
فراموش نکنيم:
غدير فقط يک تاريخ نيست
وتنها به يک برکه در بيابان حجاز پايان نمي پذيرد.
غدير فراخناي رسالت و شروع امامت است.
غدير حلقه وصل زنجيره نبوت و امامت است…
و اگر غدير نباشد اصول دين کامل نيست.
زندگي بدون غدير حيات مجازي است.
آيا اينگونه نيست؟
آيا غدير در وجود ما ذوب نشده است؟
آيا اينگونه نياموخته ايم که غدير اسلام ماست؟
آري، همينگونه آموخته ايم.
غدير ما عقيده ماست و چرا که نباشد؟
امروز در هر جاي جهان نام شيعه است واژه غدير مي درخشد.
هرجا گفتار از سفر حج آخرين پيامبر (ص) است، همه به دنبال پايان اين سفرند.
کدام سفر؟
وکدام پايان؟
نداي عمومي صاحب نبوت را مي گويم که
اين آخرين حج من است…
هرکه مي خواهد بيايد.
اين وداع من با کعبه و مکه… و اين حجة الوداع من است.
به راستي که اين حج
آغاز زيبايي بود براي غدير و فرياد ولايت…
براي لقب”اميرالمؤمنين”…
و تکميل دين و فزوني نعمت.
هرچه بود در بازگشت اين رفت و لحظه وداع حجة الوداع؛
ودر کوير غدير که چند راهي مسلمانان بود؛
و هر قومي و ملتي به وطن خويش باز مي گشت؛
کلام وحي همه را باز ايستادند.
در دل بيابان…
و زير تازيانه هاي سوزناک خورشيد؛
-اينها که وصف قيامت است-
گويا رستاخيز به پا شده…!؟
آري، اين رستاخيز ولايت است.
اين است قيامت رسول الله (ص) به فرمان الله!
و نه يک لحظه…
يا يک نيم روز يا روزي؛
دل صحراي غدير روز دوم و سوم هم مهمانخانه ولايت بود.
سه روز و شب و صد و بيست هزار مسلمان؛
و صد و بيست هزار بيعت براي ولايت به امر نبوت؛
و صد و بيست هزار شنونده پيام غدير.
صد و بيست هزار شاهد ماجرا…
رسول گرامي اسلام (ص) علي را بر سر دست بلند نموده؛
و حديث غدير را فرياد مي زند:
من کنت مولاه فهذا علي مولاه،
اللهم وال من والاه و عاد من عاداه
وانصر من نصره واخذل من خذله.
هر که من مولاي اويم اين علي مولاي اوست…
خداوندا، دوست بدار هر که او را دوست بدارد…
و دشمن بدار هرکه با او دشمني کند…
و ياري کن هر که ياريش کند…
و خوار نما هرکه اورا خوار کند.
و نه صدو بيست هزار…
که اگر شنونده باشد،
هر سال در عيد غدير پيامبر (ص) فرياد مي زند…
و نه در عيد غدير… که هر لحظه به لحظه ندا مي کند؛
و پيام غدير را اعلام مي دارد.
پس آفرين به آنان که مي شنوند…
و نه فقط مي شنوند –که شنونده بسيار است-
مي شنوندو مي فهمند، و نه همين…
آنان که بعد از اين همه…
مي پذيرند.
غدير همه اش دوست داشتني است.
تمامش اميد و روح افزايي است.
همه اش صفا و يکرنگي است، و همه جا را سبز و بهاري مي کند.
حتي يادگار غدير…
اميدمان را مي گويم…!؟
آخرين پناه!
او که نزد هر کس و هر جا مي رويم سخن از اوست.
حتي غير مسلمانان!
همه از او مي گويند…
و به دنبال وي رد جستجويند.
و چرا نباشند که
هر چه پيش تر روند و پيش رفته تر شوند از اين زندگاني نا اميد تر مي شوند.
امروز بشر غير ديروز اوست که به هر تازه اي افتخار مي کرد
انسان امروز د رتنهايي به اين فکر مي افتد:
اين زندگي تحرک بي روح است و آن که به هيچ منبع روحاني حاضر در زمان خود وابسته نباشد کارگر بدن خود يا ديگران است!
اين فطرت بشري است.
از کودکان بپرسيد
که آنها به نهادينه خدادادي شان نزديکترند.
آدمي دريافته زمان و مکان بدون سفير الهي نخواهد بود…
و هستي بدون او پاي برجا نيست…
حتي براي لحظه اي!!
و چه زيبا کلامي است گفتاري از لبان پيامبر (ص):
“من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميتة جاهلية”.
“هرکس بميرد و امام زمانش را نشناسد
به مرگ جاهليت مرده است”!
و هم نور افشاني امام معصوم (ع) که فرمود:
“لو لا الحجة لساخت الارض باهلها”.
اگر حجت خداوند در روي زمين نباشد زمين اهل خود را فرو مي برد.
پس در سرتاسر جهان سربرافراشته و با ضميري استوار اعلام مي کنيم:
امروزه در دنيا هيچ مکتبي به جز شيعه نمي تواند ادعا کند:
ما به سفير الهي حاضر در زمان خود عقيده داريم.
عده اي مي گويند: مهدي ما به آسمانها رفته و گروهي او را از دنيا رفته مي پندارند که بار ديگر زنده خواهد شد؛
وديگران بر اين خيالند که سفير الهي شان هنوز به دنيا نيامده است!!
ولي اين تنها مکتب سربلند تشيع است که سر بلند نموده ندا مي دهد:
مهدي ما امام زمان ماست.
مهدي شيعه حجت پروردگار در روي زمين و را بطه خلق با خالق است و خواهد بود تا قيام کند و قيامت به پا نمايد.
شيعه مي گويد:
مهدي ماست که پس از پدرش امام عسکري (ع) –که يازدهمين جانشين رسول (ص) است- علم خليفة اللهي را به دست گرفت؛
و هم اکنون همانند ديگران در روي زمين زندگاني مي کند؛
و به برکت قدمهاي او تمام عوالم هستي –و نه تنها زمين ويا آنچه ما از هستي مي دانيم- پابرجاست و ادامه حيات مي دهد.
مهدي ماست که روزي سر از پرده غيبت بيرون خواهد آورد و آن که مکتبهاي ديگر مهديش مي دانند از او پيروي خواهد نمود وپشت سر او نماز مي گزارد.
در پر آشوب دنياي امروز به جرأت مي توان گفت:
اگر مهدي شيعه –اين يادگار غدير- را براي هر بشري توصيف کنيم ناخود دانسته دلباخته و دلداده او و عقيده مند به وجودش مي گردد؛
چراکه حقيقت هميشه نوراني است و فطرت سالم طالب نور است.
حال اي مهدي شيعه …
بلکه اين مهدي خداوند؛
و اي مهدي پيامبر اسلام (ص) و تمام پيامبران…
اي مهدي حيدر کرار اميرالمؤمنين؛
و اي مهدي مادر هستي زهراي مرضيه…
وقت آن نشده که سر از پرده غيبت بيرون آري و خود بگويي که کيستي؟
اين مهدي حسن مجتبي و سيد الشهداء؛
و اين حجة بن الحسن…
به جان نياکانت ائمه معصومين (ع) سوگند…
قلبمان گرفته و خود نمي دانيم چه فردايي در انتظار ماست.
اي مهدي بانوي صبر زينب کبري و رقيه حسين؛
و اي خونخواه آل پاک رسول (ع)…
اي تک سوار دشت حجاز، واي داغديده و اندوه پيشه باغ فدک…
هنگام آن نشده که در کنار کعبه غريو “الا يا اهل العالم” سر دهي؟
چادر خاک آلود بانوي مدينه مادرت فاطمه (ع) را به يک دست و سند ريز ريز فدک را به دست ديگر، به عالميان نشان دهي…؟
وحريم پيامبر (ص) را از وجود بتهاي قريش پاک نمايي؟
آن زمان نرسيده که خشک نخلهاي سوزان فدک را آبياري نمايي…؟
تيغ جدت اميرالمؤمنين را تاب دهي…
وبا فرياد “يا لثارات الحسين” رو سوي دشت خونگرگ کربلاي حسين (ع) نمايي؟
بيا…
بيا که غدير درانتظار توست.
بيا که شيعه بلکه بشريت در انتظار توست.
بيا که پيامبر و فاطمه اش منتظر تواند.
ظهور کن که پدران معصوم تو انتظارت را مي کشند.
قيام کن که خدايت نيز در انتظار توست.
و ما هم دعا مي کنيم؛
خدا کند عيد غديري را با تو به جشن نشينيم…
اي يادگار غدير!
منبع : سایت اینترنتی
وبلاگ معاون پرورشی
( www.mplib.ir )
برچسبها: عید غدیر ، غدیر ، متن ادبی



متن ادبی « عید غدیر خم » (5)
سلام برامير المومنين
الحمد الله الذي جعلنا من المتمسکين بولايه اميرالمومنين (ع )
سپاس خدا راکه قرار داد ما را از متمسکين بولايت اميرالمومنين (ع)
بهترين و زيبا ترين روز خدا عهد معهود ميثاق ماخوذ عيد غدير خم بر تمامي محبان
وشيعيان امير المومنين ( مبارک باد)
غدير مهمترين واصلي ترين پيام اسلام است .
غدير پيامي آسماني ونوراني است تا ما پيوسته در آن نظر افکنيم وطريق زيستن را از آن
بياموزيم .
آري ،
اصحاب غدير ، زمان غدير، مکان غدير، پيام غدير، وبيعت غديروآسماني بودن غدير
واميرالمومنين (ع) يک رخداد بزرگ را درجايگاهي مهم وحساس از تاريخ قرار داده است
که همواره جاودان وماندگار بماند.
علي مظهر لطف پروردگار
علي شمس منظومه ي هشت وچار
علي اختر شام افسردگان
عليه ستم پيشگان ذوالفقار
منبع : سایت اینترنتی
وبلاگ معاون پرورشی
( www.mplib.ir )
برچسبها: عید غدیر ، غدیر ، متن ادبی



متن ادبی « عید غدیر خم » (4)
غدير!
بركهي رحمت است، چرا كه جايگاه قدم و سخن رحمة للعالمين صلي الله عليه و آله است و محل انتصاب و تاجگذاري امام اولين حضرت مولي الموحدين عليه السلام.
غدير!
بركهي بركت است و نعمت. چرا كه خداوند به بركت پيامبر صلي الله عليه و آله و علي عليه السلام و اهل بيت پاكش عليهم السلام بشريت را به اكمال دين و اتمام نعمت خويش مفتخر ساخت.
غدير!
بركهي محبت است چرا كه، آغازگر پيمان برادري بود بر اساس حُبّ علي عليه السلام
غدير!
بركهي هدايت است. چرا كه رهنمود راه است بر بشريت و ادامهي رسالت بر امّت.
غدير!
بركهي برائت است، چرا كه در آن پيامبر و خداي پيامبر از مخالفين علي عليه السلام و غاصبين حق او و از منافقين بيزاري جستند.
غدير!
بركهي تفريق است و جداسازي چرا كه در آن حق از باطل، مؤمن از منافق، عادل از ظالم، ذي حق از غاصب جدا گشت.
غدير!
بركهي حق است و ابتلاء و آزمايش چرا كه حقپويان و رهپويان حق، از روگردانان از حق باز شناخته شدند.
غدير!
بركهي ضمانت است چرا كه حاوي تضمين بهشت بر رهپويان ولايت علي عليه السلام و اولاد معصوم اوست.
غدير!
بركهي امارت است چرا كه در آن علي عليه السلام امير شد بر مؤمنين از اولين تا آخرين.
غدير!
بركهي سيادت است چرا كه عمل به آرمانهايش سروري و آقايي دنيا و آخرت است.
غدير!
بركهي جلالت است چرا كه خداوند جلّ و اعلا پيروان راستين منصوب غدير را عظمت و شكوه بخشيده و ميبخشد.
غدير!
بركهي سعادت است چرا كه بيعت كنندگان حقيقياش نيكبخت دو سرايند.
غدير!
بركهي نجات است چرا كه عاملين به رهنمودهاي رسولخدا صلي الله عليه و آله نجات يافتگان از عِقاب خدايند و دور افتادگان از آتش عذاب.
غدير!
بركهي فَلاح است، چرا كه رهروانش رستگارانند.
غدير!
بركهي ابلاء است و روشنگري، چرا كه شقاوت نگونبختان و سيهروزانِ از امت را برملا ساخت.
و در نهايت
منبع : سایت اینترنتی
وبلاگ معاون پرورشی
( www.mplib.ir )
برچسبها: عید غدیر ، غدیر ، متن ادبی



متن ادبی « عید غدیر » (3)
برکه اي ميان راه مکه و مدينه، چون محل تعيين رهبري بعد از پيامبر ( ص ) شد ، عظمت يافت و نام آن در تاريخ براي هميشه ثبت گشت. آري، يک قطره ، آنگاه که به دريا وصل شود، بزرگي مي يابد و ارزشمند مي شود. يک برکه ( غدير) نيز وقتي به جريان حق متصل شود ارزش مي يابد.
پيامبر ( ص ) ، در غدير، اعلام کرد، که رهبري بعد از او بايد به علي ( ع ) سپرده شود، کسي که شاگرد اول مکتب اسلام و دست پرورده خود پيامبر بوده و زير تابش وحي و روي سينه ي پيامبر ( ص ) بزرگ شده است. علي ( ع ) خود گفته است که در جوار پيامبر رايحه ي وحي را استشمام مي کردم. او در 10 يا 12 سالگي به پيامبر ايمان آورد.
هميشه در کنار پيامبر بود. در پيامبر ذوب شده يود. اسلام ناب را درک کرده بود. لايق رهبري بود، زيرا انساني مدير و مدبر بود و اينها بدين خاطر بود که هم دست پرورده ي پيامبر ( ص ) بود و هم پسر عموي او. به عبارت ديگر همچون پيامبر از نسل ابراهيم( ع ) بود. تواناييهاي شگفت انگيز را از پيامبران – ابراهيم ( ع ) و اسماعيل ( ع ) و ديگر اجداد محمد ( ص ) – به ارث برده بود. اين تواناييهاي ذاتي به همراه تربيت پيامبر، از او انساني نخبه ساخته بود که مي توانست بعد از پيامبر ( ص ) رهبري کند.
آتشينا آب حيوان از کجا آورده اي / دانم اين باري، که الحق جانفزا آورده اي
احمقي باشد اگر جاني بميرد بعد از اين/چون چنين درياي جوشان از بتا آورده اي
يه گفته ي ( سليمان کتاني ) نويسنده ي مسيحي لبناني در کتاب ( امام علي، مشعلي و دژي ) اين شخصيت مانند مشعلي است که علوم گوناگون از آن مي تراود و چون دژي است که هر کس داخل آن شود مورد رحمت خداوند قرار مي گيرد.
اين است که حماسه ي غدير، هميشه مانند مشعلي جاودانه فراروي همه ي نسلها و همه ي عصرها بوده است و خواهدبود تا همه را با نور علم و معرفت تغذيه کند و چون دژي است که مومنان به امبد رحمت الهي به آن پناه خواهندبرد.
بايد افزود که روز غدير در تاريخ انساني و اسلامي روز ولايت است و ازگذشته ي دور ، تمام اوليا و انبيا و اوصيا در اين روز براي خود جانشيني معرفي کرده اند ( از آدم، موسي و عيسي و غيره ) و آداب و روز بزرگداشت اين روز مبارک در حد باور نکردني ارتباط عاطفي و احساسي انسانها را با يکديگر روشن مي سازد:
اساس هر دو عالم بر محبت بود، قايم، محبت جز علي نيست.
بررسي موقوفاتي که در جهان براي اين روز مبارک تعيين شده توجه مخصوص در بزرگداشت اين روز را نشان مي دهد. خاندانهايي بوده اندکه ( ضيافت غديريه ) را با دعوت افراد به منزل زنده نگه مي داشته اند و با به فرستادن غذا به منازل افراد مبادرت مي ورزيدند. اهميت اين روز در حدي است که اگر يک روز در عالم تشيع قرار باشد که عيد گرفته شود حقا روز غدير است. در اين روز، مصاحبه، مصافحه، معانقه و ديد و بازديد و به ويژه مبادله ي عيدي ( چه دادن و چه گرفتن ) خيلي اهميت و آداب دارد. بزرگداشت اين روز مبارک در سنت ايران و اسلام تا بدان حد است که عامه ي مردم آن روز را تعطيل کامل مي دانند و به شايعه پرداخته اند که اگر کسي در اين روز کار کند مبتلا به کسالت ( عقربک ) مي شود.
منبع : سایت های اینترنتی
وبلاگ معاون پرورشی
( www.mplib.ir )
برچسبها: عید غدیر ، غدیر ، متن ادبی



متن ادبی « قضیه ی ولایت »
پيامبر فرمودند: آيا نه اين است که شما به يگانگي خداوند و اينکه محمد ( ص ) بنده و فرستاده ي اوست گواهي مي دهيد.
همگان گفتند: آري به اين حقايق گواهي مي دهيم.
پيامبر فرمودند: من به سراي باقي خواهم رفت، مواظب باشيد با دو چيز گرانبها که در ميان شما مي گذارم چگونه رفتار مي نماييد.
شخصي پرسيد يا رسول الله آن دو چيز گرانبها چيست؟
حضرت فرمودند: آنکه بزرگتر است کتاب خداست که وسيله ي ارتباط شما با خداست و ديگري عترت من که همان اهل بيت من هستند. اين دو هرگز از يکديگرجدا نخواهدشد تا کنار حوض کوثر بر من وارد شوند بنابراين شما بر آن دو پيشي نگيريد و از پيروي آن دو کوتاهي نکنيد که هلاک نخواهيد شد. ( حديث ثقلين )
بعد از آن دست حضرت علي ( ع ) را گرفتند و بلند کردند و فرمودند: آيا من بر شما برتر از خود شما نيستم؟ مردم گفتند : البته حضرت فرمودند: هر کس را که من مولا هستم علي نيز مولاي اوست. اين سخن را چند بار تکرار کردند و بعد دعا کردند که بار خدايا دوست بدار کسي را که علي را دوست دارد و ياري فرما ياران او را و خوار گردان خوارکنند گان او را ، و او را محور حق قرار ده. بعد از حاضرين خواستند که اين جريان را به غايبين برسانند. سپس مردم آن جمع ، يکايک به حضرت علي تبريک گفتند و ايشان را اميرالمومنين ناميدند. اين واقعه در محلي به نام غدير خم اتفاق افتاد. به همين دليل شيعيان روز به امامت رسيدن حضرت علي ( ع ) را عيد غدير خم نامگذاري کردند. آن سال را چون آخرين سفر حج پيامبر بود حجه الوداع ناميدند.
به ما که پيرو حضرت علي هستيم و ايشان را به عنوان اولين امام قبول داريم شيعه ي اثني عشري مي گويند ما حضرت علي ( ع ) و فرزندان ايشان را که يازده نفر هستند قبول داريم و اکنون در انتظاريم تا آخرين فزرند ايشان حضرت مهدي ظهور کنند و اسلام واقعي را در تمام جهان برقرار سازند.
منبع : سایت های اینترنتی
وبلاگ معاون پرورشی
( www.mplib.ir )
برچسبها: عید غدیر ، غدیر ، متن ادبی



مجموعه متون ادبی « عید غدیر خم »
آخرين کلام، اولين امام
1- يا امير المؤمنين يا ذالكرم يا امام المتقين يا ذالنعم
اننا جئناك في حاجاتنا لا تحيبنا و ها نعم
علي يا علي، علي يا علي، علي يا علي
سلام بر غدير سلام بر غدير جاويد كه دين الهي جز با او جاويدان نيست و رسالت پيامبر جز ابلاغ آن تمام و كامل شده نيست. سلام بر اوج همه خوبيها و نقطه كمال همه رسالتها و پايان همه نعمتها
2- در آينه غدير از يك سو خداي مهربان را مي بينم با همه لطف و رحمت و كرامتش كه انسان را بدون راهنما و راهبر و امير نمي خواهد و از يك سو خود را مي بينم كه چگونه و چه اندازه با آن برگزيده حق پيوند داريم و به دنبال او روانيم اين است كه غدير از يك سو ياد آور نعمت بزرگ پروردگار مهربان است كه بايد سپاسگذار هماره او باشيم و از سوي ديگر نشانگر صدق راهيان و پيروان امامت تا بنگرند چه ميزان رفتار و منش خود را غديري كرده اند و بر آرمانها ي آن پاي مي فشرند.
3- به شكرانه اين نعمت بزرگ لحظه هاي خود را به سپاس الهي معطر مي كنيم و مي خوانيم الحمدا... الذي جعلنا مع المتمسكين به ولاية امير المؤمنين و اولادهم معصومين خداي را سپاس كه ما را از متمسكين به ولايت امير مؤمنان و فرزندان معصومش قرار داد و ما بر اين تمسك افتخار مي كنيم و مباهات تا لحظه اي كه جان در بدن داريم و هستيم و باز مي خوانيم الحمدالله الذي هدانا لهذا و ماكنا لفهتدي لو لا ان هدانا الله.
4- عيد غدير عيد پيوند و الفت و برادري است ميان مؤمنان و باور مندان و ولايت مداران اين است كه عهد اخوت از مهم ترين وظايف اين روز است تا روابط ميان غديريان مستحكم تر شود و بنيان دوستي و برادري استوارتر پس در چشمه سار غدير كدورت ها و جدايي ها را بشوييم و رشته هاي محبت و الفت و برادري مستحكم تر نماييم باشد تا غديري راستين محسوب شويم.
5- شيطان رجيم كه سوگند ياد كرده است هماره در كار گمراهي انسان باشد از غدير هراسناك ، اندوهگين و خشمناك است از حضرت امام باقر (ع) نقل شده است كه ابليس چهار مرتبه فرياد و ندبه سر داده است نخست روزي كه مورد لعن خداوند قرار گرفت و دوم روزي كه آسمان ها بر زمين فرستاده شد و سوم روزي كه پيامبر اكرم مبعوث شدند و سرانجام روز غدير خم كه امير المؤمنين (ع) به امامت منصوب گرديدند.
6- همه پيام غدير در اين جمله كوتاه خلاصه شده است كه من كنت مولاه فهذا عليٌ مولا هر كه من مولاي اويم علي مولاي اوست يعني هر كس ولايت مرا گردن مي نهد بايد بر ولايت علي (ع) نيز گردن بگذارد هر كه به دنبال رسالت است بايد امامت را دنبال كند هر كه محمدي است لاجرم علوي باشد و گرنه محمدي نيست.
7- دعاي پيامبر بر علي است و يارانش بر علي است و دوستانش و نفرين پيامبر بر دشمنان علي و دست كشندگان از ياري او كه فرمود اللهم و ال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذل و فرشتگان آن روز با پيامبر خواندند اين فرازهاي نوراني را و هماره مي خواندند تا صبح رستاخيز و ما نيز با آنان همصدا مي شويم كه اللهم و ال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذل و از سويداي دل آرزو مي كنيم در صف دوستانش باشيم با گفتار و رفتارمان تا زنده هستيم و جان در بدن داريم.
8- بيعت، وظيفه اي غديري است بايد پاي در پيش بگذاريم و با امام خود دست بيعت بدهيم. چنان كه غديريان دستان مولايشان را به نشانه وفاداري فشردند و پيمان گذاشتند هر روز پيمان بيعت ما با فرزند امير مؤمنان حضرت مهدي صاحب عصر و زمان است كه هر روز در دعاي صحبگاهان يعني دعاي عهد با او پيمان مي بنديم كه در راهش باشيم و در راه او تلاش و جانفشاني كنيم پيماني راستين و استوار. تا نشان دهيم امروز نيز غديري است كه فرزند علي مهدي در آن امام بر حق است و پيروان او پيروان علي سلام الله عليه.
عيد غدير متن مجري
9- غدير وظيفه سنگين ديگري را نيز بر دوش غديريان مي گذارد پيامبر اكرم (ص) فرمودند بايد اين پيام را حاضران به غايبان و پدران به فرزندان برسانند نسل به نسل و زمان به زمان تا هيچ كس را بهانه اي نباشد كه من از غدير بي خبر و بي اطلاعم اين است كه همگان وظيفه منديم تا دريچه هر دلي را و پنجره هر انديشه اي را به گلستان زيبا و خوشبوي غدير بگشاييم تا در سايه اين هدايت همگان به راه تابناك الهي رهنمون شوند و از در افتادن در گمراهي ها نجات يابند و اينك براي عرض ارادت به آستان مقدس آن يگانه امير زيارتي كه سيد بن طاووس در مصباح الزائر نقل كرده است مي خوانيم بسم الله الرحمن الرحيم سلام الله و سلام ملائكة المرسلين.
10- بيشترين تأكيد در خطابه غدير بر تداوم امامت تا ظهور مهدي آل محمد صلوات الله عليهم اجمعين است كه چندين بار و به عبارات گوناگون در آن منشور جاويد تكرار شده است در فرازي از آن آمده اوست غالب و پيروز بر اديان انتقام گيرنده از ستمگران، گشاينده دژها، پيروز بر مشركان، منتقم خون شهيدان، ياور خون الهي، وارث علم نبوي، حجت باقي خداوند و ولي او در زمين، او مهدي است كه حق خداوند و هر حقي كه براي ماست خواهد گرفت نور الهي در من و سپس در علي و سپس در نسل او تا مهدي قائم قرار داده شده است . خداوند همه سرزمين ها را در اختيار او قرار خواهد داد آري خلاصه غدير و پيام آن امروز سر سپردن به آستان قدسي حضرت مهدي عج است و عرض دوستي و خدمت گذاري به درگاه پر جلالش و راه سپردن در مسيرش و تبعيت از رسالت و پيامش و درآمدن در زمره ياران و ياورانش .از لحظه هاي خود دقيقه اي را بدون يادش خالي نگذاريم و لمحه اي دست خود را از دستانش جدا نكنيم كه روح غدير ، اوست و مولاي غدير ما امروز مهدي (ع). اللهم عجل فرج و سهل مخرجه و اجعلنا من امثالهم و اعوانه.
عيد غدير متن مجري
منبع : سایت تبیان
وبلاگ معاون پرورشی
( www.mplib.ir )
برچسبها: عید غدیر ، غدیر ، متن ادبی



متن ادبی « مستی ما از غدیر خم اوست »
ستاره دنبالهدار
يک برنامه تلويزيوني مکتوب
پلاتو اول / مجري شاداب / با لبخندهاي زيبا و حرکتي سر حال و شاداب
وقتي نام اميرمؤمنان عليعليه السلام روي زبان آدما نقش ميبنده آدم احساس ميکنه روي ابرها داره راه ميره و حالا که ما ميخواهيم توي اين برنامه روي ابرهاي باصفاي نام عليعليه السلام راه بريم بذاريد با تمام وجود فرياد بزنيم / بسم الله الرحمن الرحيم
پلاتو دوم / مجري با چشمهاي شاداب و تصويري که حرکت ميکند سعي ميکند بيشتر براي القاء حرفها از صورتش و ويژگيهاي صورتش استفاده کند.
راستش بخوايد ما عاشقاي حضرت امير توي تمام عيدا و شاديها از همه بيشتر دلمون به يه عيد خوش / يعني با يه عيد که خيلي صفا ميکنيم و اون عيد غدير / اين عيد غدير چند تا ويژگي عمده دارد، اول اينکه بر پيشاني نورانيش نام مولا ثبتشده، دوم اينکه تمام تاريخ هزار و چهارصد ساله شيعه توي اين روز رقم ميخوره و سوم و چهارم و پنجم و... اينکه ما شيعهها توي اين روز مست ميشيم مست از صهباي غدير خم، مست از نام علي، مست از لطافت چشمان با طراوت مردي که تپش قلب ما شيعهها با نبض ملکوتي اون کوک ميشه / يا علي مدد
پلاتو سوم / مجري با حالتي که قرار استيک حادثه را روايت کند
همه جمع شده بودند دريايي از مردم دور تا دور اقيانوس چشمهاي پيامبر موج ميزد تا چشم کار ميکرد نگاههايي بود که بر لبهاي ياقوتي پيامبر دوخته شده بود. ابرها هم گوش ميکردند صداي بال فرشتهها هم موسيقي متن اين صحنه جاودانه بود ناگهان سکوت همه جا را گرفت:
«من کنت مولاه فهذا علي مولاه»
صداي دف بود و هلهله که زمين و زمان رو پر کرده بود. از دستهاي روشن پيامبر که بازوان سبز مولا رو به سمت آسمان کشيده بود خطي نوراني به سمت ابديت کشيده شده بود. همه چشمها تصوير بزرگترين رخداد تاريخرو ثبت ميکرد سلمان و ابوذر در پوستخودشون نميگنجيدن / تمام سختيها آسان شده بود. چقدر دنيا قشنگ بود رنگينکماني از عشق سرتاسر غدير خمرو پر کرده بود خيلي از چشمها بودن که تاب تحمل ديدن نورانيت اين لحظات رو نداشتن اما هر چي بود عشق بود و عشق بود و عشق.
پلاتو چهارم / مجري از درون يک هيئت صحبت ميکند
نقل و شيريني بين بچهها دستبه دست ميچرخيد / يک لحظه خنده از روي لبها پاک نميشد همه شاد بودند سيد علي ميکروفون برداشت و گفت: «هر کسي محب علي هر چه در توان داره بريزه توي حنجرش و يک صلوات حيدري بفرسته»
و بچهها مثل غرش يک رعد برق شروع کردن به صلوات فرستادن. يواش يواش ترنم نام نام علي مثل ترانه بارون سقف شيروني قلبهارو نوازش ميداد.
علي علي / علي علي / علي علي / علي علي /
و سيد علي با اون چهره دوست داشتنيش شروع کرد به خوندن:
من ار به قبله رو کنم
به عشق روي او کنم
علي علي / علي علي / علي علي / علي علي /
کمتر صدا شادي بچههارو ميشنيدم و بيشتر توي حال خودم بودم مگه توي اين واژه سه کلمهاي چه سري نهفته است که اين همه آدمرو از خود بيخود ميکنه
نماز بيولاي او
عبادتي استبيوضو
به منکر علي بگو
نماز خود قضا کند
علي علي / علي علي / علي علي / علي علي /
پلاتو پنجم / مجري شاداب با حالتي متفکرانه
شايد باورتون نشه اما اونقدري که اين عيد در زندگي ما تاثير داره شايد هيچ اتفاق ديگري نتونه اينقدر مسير زندگي مارو تغيير بده.
از غدير خم اونچه باقي مونده عشق به ولايت / شايد اين تعبير بد نباشد که بگيم خدا هم تمام بعثت پيامبرانرو خصوصا سالتحضرت محمدصلي الله عليه وآله رو در گرو اين اتفاق قشنگ گذاشته / غدير حادثهاي است که کمال دين در گروه اون يعني از حضرت آدم تا پيامبر خاتم همه و همه براي اعتلاي يک دين الهي کوشش کردند و اين دين تنها وقتي کامل ميشه که تجلي دستان علي در دستان پيامبر آسمان و زمين رو روشن کنه.
خلاصه اون لحظهاي که دستان علي آسمون شکافت ??? هزار پيامبر ثمره تلاشها و سختيهاشون چشيدند و اين لحظه چقدر زيبا و دوست داشتني است.
پلاتو ششم / در يک هيئت که در حال مولودي خواندن هستند
و باز هم سيد علي مثل هميشه مثل بلبلهاي عاشق ميخواند:
مست از جام اقاقي شد دلم
بيخود از چشمان ساقي شد دلم
اي خداي ديده بارانيام
محو در انديشهاي عرفانيام
در نگاهم موج دريا ميشود
شعرهايم وقف مولا ميشود
جامهاي ما اسير خم اوست
مستي ما از غدير خم اوست
«وال من والا»ست در خم غدير
عشق ما مولاست در خم غدير
حيدر کرار مست ميشويم
همچون مالک پاي بستت ميشويم
ساقي خم غديري يا علي
دست ما را چون نگيري؟! يا علي
منبع : سایت های اینترنتی
وبلاگ معاون پرورشی
( www.mplib.ir )
برچسبها: عید غدیر ، غدیر ، متن ادبی



متن ادبی « غدیر،معیارى که بدنیا آمد »
اسماعیل نورى علاء
آرى...خم!
شربدار ولایت
غدیر حادثات
و میان منزل افشاى رازهاست.
بنگریدش
که بر اوج دست و بازو
در چنگ چنگالى از نور
ایستاده است
به ابرها نزدیکتر تا به ما
و نگاه نمىکند
نه در چشمان مشتاق
نه در دیدگان دریده از حسد.
به این ترانه گوش کنید
که در هفت آسمان مىطپد:
«هر که مرا مولاى خویش بداند اینکه فرا چنگ من ایستاده مولاى اوست».آرى
امروز همه چیز کامل است
معیارى بدنیا آمده
که در سایهاش
نیک و بد از هم مشخصند.
در این زلال،باید جان را به شستشو نشست
در غدیر،یک تاریخ تبلور پیدا کرد.
و بدینسان،آن دشت که دیروز گمنامش،
کندى و سستى قافلهها را مىزدود،
امروز،
طلوع آفتاب ولایت را بستر شد.
آن برکه آب،میانه کویرى برهوت،
که رنج و خستگى مسافران را به جان مىخرید،
امروز،
چشمه جوشان و همیشه جارى پهنه آرمانهاى والا گشت.
بدینسان بود که پیامبر(درود خدا بر او و خاندانش)
ندا در داد:
آنها که بىولایت على(سلام خدا بر او)رفتهاند،
باز گردند و
در کناره غدیر،«آینه بلند اى آسمان کویر»
با حماسهساز نهضت اسلام،روح مطهر زمان،
بیعتى دوباره کنند،
و در طبیعت حقیقت،تنفسى روحنواز و مستىزا...
و اینگونه بود که به یکباره،
ـاز کالبد بىجان یک دشت پر سکوت
غوغاى اجابت و پذیرش برخاست.و هیاهوى سر در گم انسانى،
ـدر بازتاب مرزهاى روشنى و جاودانگى
جوششى مداوم یافت،
بیراههها،نهاده شد،
و حجت در جانشان بیامیخت.
راستى را،
مگر خورشید در غروبش،
ماه را به نور افشانى،نمىگمارد؟
و مگر دریا،
ابر را،
از خود و براى خود،غنا نمىبخشد؟
در این زلال،باید جان را به شستشو نشست و از این دریا،باید گوهرهاى ناب به دست آورد.
در غدیر که به چه مىاندیشد؟
در غدیر گویا محمد صلى الله علیه و آله مىاندیشد:
بدون على علیه السلام چگونه خواهد رفت؟
و على علیه السلام مىاندیشد:
بدون محمد صلى الله علیه و آله چگونه خواهد رفت؟
و على علیه السلام مىاندیشد:
بدون محمد صلى الله علیه و آله چگونه خواهد ماند؟
و مردم بین همین رفتن و ماندن است که به ابهامى شگفت گرفتار آمدهاند:
این همان محمد صلى الله علیه و آله است که مىماند،اگر با على بیعت مىکردیم،
و این حتى على علیه السلام است که مىرود،اگر بیعت را شکستیم!!
توده مردم به چگونگى بیعت مىاندیشند و سران توطئه به شکستن بیعت...!!
منبع : سایت های اینترنتی
وبلاگ معاون پرورشی
( www.mplib.ir )
برچسبها: عید غدیر ، غدیر ، متن ادبی



متن مجری « عید غدیر خم » (2)
ده سال از هجرت پيامبر از شهر مکه به مدينه مي گذشت، حضرت محمد ( ص ) کارهاي
زيادي براي انتشار دين خدا کرده بود و اکنون مي خواست به حج برود.
خبر تصميم پيامبر بر عزيمت به سفر حج و اينکه اين سفر حجه الوداع است انبوهي از
مسلمانان مشتاق به زيارت پيامبر را بر آن داشت تا خود را براي انجام مراسم حج در
رکاب رسول خدا ( ص ) به مکه برسانند.
اعمال حج در روز دهم ذيحجه ( روز عيد قربان ) با قرباني کردن گوسفند به پايان رسيد و
کاروانيان خود را براي بازگشت آماده کرده و همراه پيامبر از مکه خارج شدند.
.....کاروان همچنان در بيابان خشک و سوزان پيش مي رفت، در روز 18 ذيحجه ،
نزديکيهاي ظهر بود که به محلي به نام ( غدير خم ) رسيدند و از اينجاست که راه مردم
مدينه و مصر و عراق از هم جدا مي شود.
.....در اينجا ناگاه فرشته ي وحي بر پيامبر اکرم ( ص ) نازل مي شود و آخرين دستور را از
جانب پروردگار به پيامبر ابلاغ مي کند.
اي پيامبر آنچه را که ازپروردگارت بر تو نازل شده ابلاغ کن و اگر چنين نکني مثل آن است
که دستور خدا را اتجام نداده اي و در اين راه از هيچ چيز و هيچ کس بيم نداشته باش که
خداوند تو را از شر مردم حفظ مي کند.
در زير تابش آفتاب سوزان دستور توقف کاروانها داده ميشود و انها که جلو رفته اند
بازگردانده مي شوند و انها که هنوز نرسيده اند فرا خوانده مي شوند، و بايد که چنين
دستوري را همه بشنوند. لبهاي کاروانيان به آهستگي نجوا مي کند: خدا فرماني داده
است ....
همگان در انتظار فرمان با شور و التهابي که همواره در چنين مواردي رخ مي نمود باقي
مي مانند. بالغ بر صد هزار نفر در آن صحراي سوزان جمع بودند، آنگاه نماز ظهر را به
جاي آوردند و بعد از جهاز اشتران منبري را بر افراشتند آن حضرت بر بالاي منبر قرار
گرفتند و به ايراد خطبه پرداختند. سفارشهاي لازم را يکي پس از ديگري به آنها نمودند،
آنگاه پيامبر فرمودند:
اني تارک فيکم الثقلين ، کتاب الله و عترتي اهل بيتي. ما ان تمسکتم بهما لن تضلو ابدا
و لن يفترقا حتي يردا علي الحوض
و اما دو چيز بزرگ و پر ارزش را به جا مي گذارم، اين دو هرگز از هم جدا نمي شوند، اين
دو يکي کتاب خدا ( قرآن ) است و ديگري اهل بيتم و خاندان من مبادا اين دو چيز گرامي
را از دست بدهيد.
پس از آن به مقام و فضايل امير المومنان علي ( ع ) اشاره فرمود و آنگاه فرمود:
( من کنت مولاه فهذا علي مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه
وانصر من نصره واخذل من خذله ......)
هر کس من مولاي اويم پس علي من و ياري فرما آن کس که او را ياري مي کند و خوار
کن آن کس که او را رها مي کند .....
و در پايان هم از حاضرين خواست تا اين ابلاغ مهم را به انها که از اين جمع غايبند، ابلاغ
کنند.
پس از اتمام خطبه، حاضران دسته دسته با امير مومنان علي ( ع ) بيعت کردند. در اين
زمان بود که بار ديگر پيک وحي بر فرستاده محبوب پروردگار نازل شد و اين آيه را فرود
آورد:
اليوم اکملت لکم دينکم و اتممت عليکم نعمتي و رضيت لکم الاسلام دينا.
امروز دينتان را کامل و نعمت خود را بر شما تمام کردم، و دين اسلام را براي شما
پسنديدم .....
آنگاه پيامبر ( ص ) فرياد بر آورد: الله اکبر ...... دين خدا کامل شد و پروردگار به رسالت من
و امامت علي پس از من خشنود گشت و اينگونه حساسترين حماسه ي جاويد پس از
بعثت رسول اکرم ( ص ) محقق شد و خورشيد فروزان ولايت طلوع کرد تا آنها که در پي
هدايتند بدين سو رو آورند.
فارغ از هر دو جهانم ، به گل روي علي
از خم دوست جوانم ، به خم موي علي
طي کنم عرصه ي ملک و ملکوت از پي دوست
ياد آرم به خرابات ، چو ابروي علي
منبع : سایت های اینترنتی
وبلاگ معاون پرورشی
( www.mplib.ir )
برچسبها: عید غدیر ، غدیر ، متن ادبی


